معنی نوعی پاتیل
حل جدول
فرهنگ عمید
دیگ دهانفراخ معمولاً از جنس مس،
* پاتیل شدن: (مصدر لازم) ‹پاتیلی شدن› [عامیانه، مجاز] مستِ مست شدن و از پا درآمدن،
پاتیل دررفته
پیر فرتوت،
لغت نامه دهخدا
پاتیل. (اِ) ظرف بزرگ مسین و جز آن که دهانه ٔآن فراختر از شکم است و در آن چغندر و آشهای بزرگ وفرنی و امثال آن پزند. پاتیله. تیان. طنجیر. لوید. و رجوع به پاتیله و پاتله شود. || (در حمام) ظرف بزرگ مسین با دهانه ٔ فراخ که زیر خزانه گذارند و از بن آن آتش کنند تا آب خزانه گرم شود. تیان.
- پاتیل شدن، در تداول عوام، خفتن و بی خبری بعلت مستی و سکر.
فرهنگ معین
مترادف و متضاد زبان فارسی
دیگ، سیاهمست
فارسی به عربی
فرن، قدر
واژه پیشنهادی
تیان
فرهنگ عوامانه
به کلی از مستی ازپا درآمدن و دیگرگون شدن.
گویش مازندرانی
از پا در آمدن – از خستگی به مرز بی تابی رسیدن
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) از مستی بکلی از پا در آمدن دگرگون شدن حال شخص.
معادل ابجد
579